بررسیتطبیقیمکتباقتصاداسلامیواقتصادسرمایه داری (کلاسیک)
میثم کوچک زاده
دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم اقتصادی و مدرس دانشگاه یزد
Email: [email protected]
چکیده
بشر در هزاره سوم با انبوهی از تجارب اقتصادی و اجتماعی و یافته های شگرف علمی، به دنبال رسیدن به سعادت و خوشبختی (زندگی سالم توأم با رفاه، امنیت و آرامش) است. اما به نظر می رسد در جوامع سرمایه داری پیشرفته، این هدف نتوانسته است آنچنان که باید تحقق یابد.
بررسی آمارها و شاخص های مرتبط با رفاه، امنیت و آرامش مانند میزان خودکشی، طلاق، روابط غیراخلاقی، افسردگی، اعتیاد به روانگردانها و... در کشورهای سرمایه داری غربی نشان می دهد خلأهای جدی در زندگی بشر مدرن و دارای رفاه مادی امروز وجود دارد.
آنچه امروز انسان را با همه توانائیها و تلاشهای صورت گرفته، از مسیر سعادت منحرف نموده است، جهان بینی و ایدئولوژی حاکم بر رفتارها و تصمیم گیریهای او است. به عبارت دیگر، مکاتب انسان ساز رایج در کشورهای غربی، به دلیل عدم شناخت کامل و صحیح از ابعاد وجودی انسان و پیچیدن نسخه های رفتاری و هنجاری برای او، انسان را از رسیدن به سعادت و خوشبختی واقعی دور نموده اند.
هدف از مقاله حاضر، بررسی تطبیقی و مقایسه جامع بین دو نمونه از مکتب های الهی و انسان ساز در حوزه علم اقتصاد یعنی مکتب اقتصاد اسلامی و مکتب اقتصاد کلاسیک (به عنوان منشأ پیدایش نظام سرمایه داری غرب) است. در این راستا با در نظر گرفتن محورهایی چون جهان بینی حاکم بر مکتب، فروض در نظر گرفته شده توسط مکتب، تعریف سعادت انسان از دیدگاه مکتب، دامنه آزادی ها، مالکیت و نهادهای تأثیرگذار بر اقتصاد به عنوان عوامل نظری افتراق بین دو مکتب مورد بررسی، مبانی فکری و چارچوب های ساختاری دو مکتب مقایسه شده و در نهایت با ارائه تصویری از وضعیت شاخص های مرتبط با سعادت و خوشبختی، نتایج حاصل از استقرار نظام سرمایه داری و اجرای نسخه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن در کشورهای غربی مورد بررسی قرار می گیرد.
مقدمه:
علم اقتصاد به عنوان علمی که به بررسی و تحلیل رفتارهای اقتصادی انسان می پردازد؛ با توجه به بستر و خاستگاه آن یعنی مکتبی که این علم در آن رویش و رشد کرده است، قابلیت سنجش، ارزیابی و انتخاب برای استفاده در یک کشور یا سیستم اقتصادی را پیدا خواهد کرد.
به عبارت دیگر، کشورها و نظامهای سیاسی و اجتماعی مختلف، قبل از انتخاب شیوه تحلیل رفتارهای اقتصادی مردم خود و تصمیم گیری و سیاستگذاری در حوزه اقتصادی جامعه، لازم است علم اقتصاد مورد پذیرش جامعه خود که انطباق لازم با ایدئولوژی، فرهنگ و ساختارهای فکری و عقیدتی مردم آن جامعه را دارد، شناسایی و انتخاب نمایند.
در این راستا شاید سه مکتب و خاستگاه فکری و ایدئولوژیکی را بتوان نام برد که در دوره های اخیر، کشورهای مختلف از یکی از آنها برای طراحی و پایه ریزی نظام اقتصادی خود بهره گرفته اند.
یکی از این مکاتب، مکتب اقتصاد سوسیالیستی است که در کشورهای کمونیستی مورد استقاده قرار گرفته و به دلیل مشکلات و ضعفهای عمده ای که در مبانی فکری و روشهای اجرایی این مکتب وجود داشته است، امروزه عملاً در جهان جایگاهی نداشته و مهمترین کشور داعیه دار آن یعنی شوروی نیز با فروپاشی مواجه شده است.
با فروپاشی نظام کمونیستی شوروی، اقتصاد سرمایه داری به عنوان بهترین جایگزین برای اداره جوامع مطرح شده و اکثر کشورها با پذیرش آموزه ها و دیدگاه های مکتب اقتصاد کلاسیک (به عنوان منشأ پیدایش نظام سرمایه داری غرب)، نظام اقتصادی خود را پی ریزی کرده اند.
امروزه به روشنی می توان مشاهده کرد که نظام اقتصادی سرمایهداری، نظام اقتصادی حاکم بر جهان میباشد. وسعت و فراگیری یاد شده هم در بعد حاکمیت اجرایی و عملی است و هم در قالب متون انتشار یافتة علمی و وجود سمینارها و مجامع علمی و تحقیقاتی مطرح است.
بطور کلی نظامهای اقتصادی اکثریت کشورهای ثروتمند و نیز بسیاری از کشورهای جهان سوم از الگوی اقتصاد سرمایهداری پیروی میکند و یا حداقل ابعاد قابل توجهی از اقتصاد خود را بر محور آن استوار ساختهاند و لذا برخی از نویسندگان غربی نظام اقتصاد سرمایهداری را بلامنازع و پذیرش آنرا اجتنابناپذیر میدانند. (دادگر، 1378، ص 146)
با این وجود آنچه از بحرانهای مالی و اقتصادی سالهای گذشته و همچنین بررسی شاخص های مرتبط با رفاه، امنیت و آرامش مانند میزان خودکشی، طلاق، روابط غیراخلاقی، افسردگی، اعتیاد به روانگردانها و... در کشورهای غربی به وضوح مشاهده و نتیجه گیری می شود؛ وجود خلأهای جدی در زندگی بشر مدرن و دارای رفاه مادی امروز را اثبات می کند.
دکتر شاپور رواسانی در شماره 81-82 مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی اینچنین می نگارد:
«پس از فروپاشی نظام اقتصادی و سیاسی در شوروی، تضادها و ناتوانیهای سرمایهداری جهانی آشکارتر شد. افزایش فقر، بیکاری، تورم و تخریب محیط زیست (نه فقط در سرزمینهای کشورهای عقب نگهداشته شده بلکه حتی در درون کشورهای سرمایهداری استعماری)، توسعه بازار فروش حیات انسانی شامل خرید و فروش کودکان، زنان، اندامهای انسانی و همچنین مواد مخدر، اسلحه، زبالههای سمی و اتمی (بر طبق قوانین بازار سرمایهداری) و همچنین زیادتر شدن فاصله سطح زندگی مردم مستعمرات در آفریقا، امریکای مرکزی و جنوبی و بخش بزرگی از آسیا با بومیان کشورهای سرمایهداری استعماری نشان میدهد که سرمایهداری، چه در سطح محلی در کشورهای صنعتی سرمایهداری و چه در سطح جهانی، نه فقط قادر بهحل مشکلات اقصادی- اجتماعی مردم جهان در همة اقالیم عالم نیست؛ بلکه خود بهعلت تضادهای درونی و ساختاری؛ موجب ایجاد و تشدید فقر و استبداد شده و میشود. با وجود همة تبلیغاتی که دربارة ثبات سرمایهداری جهانی میشود، این نظام در سراشیب زوال افتاده و نه تنها نمیتواند آیندهای روشن و قابل قبول بهمردم کشورهای سرمایهداری و خلق جهان نوید دهد؛ بلکه روز بروز بیشتر ثابت میکند که فقط با زور و با غارت و کشتار میلیونها انسان قادر بهادامه حیات است». (رواسانی، 1373)
سومین مکتب عمده اقتصادی، مکتب اقتصاد اسلامی است که در جهان امروز پتانسیل جایگزین شدن با مکتب سرمایه داری را داشته و با توجه به ریشه های عمیق دینی و معرفتی و خاستگاه فرابشری و وحیانی خود می تواند ضمن رهنمون ساختن بشر به سمت رشد و توسعه اقتصادی، نقایص و خلأهای ناشی از نظام سرمایه داری را نیز از زندگی بشر حذف نماید. به عبارت دیگر بهره گیری از این مکتب می تواند سعادت و خوشبختی (زندگی سالم توأم با رفاه، امنیت و آرامش) در کل دوره حیات بشر (حیات دنیوی و حیات اخروی) را به ارمغان آورد.
هدف از این مقاله مقایسه تطبیقی مکتب اقتصاد اسلامی و مکتب اقتصاد کلاسیک (به عنوان منشأ پیدایش نظام سرمایه داری غرب) است. در این راستا با در نظر گرفتن محورهایی چون جهان بینی حاکم بر مکتب، فروض در نظر گرفته شده توسط مکتب، تعریف سعادت انسان از دیدگاه مکتب، دامنه آزادی ها، مالکیت و نهادهای تأثیرگذار بر اقتصاد بعنوان عوامل نظری افتراق بین دو مکتب مورد بررسی، مبانی فکری و چارچوب های ساختاری دو مکتب مقایسه شده و تلاش می شود تا با استناد به آیات قرآن (به عنوان دستورالعملهای خالق بشر برای هدایت انسان به سمت سعادت و خوشبختی)، مطالب و مباحث گفته شده تشریح گردد.
1- جهان بینیحاکمبرمکتب
استاد شهید مرتضی مطهری در تعریف مکتب بیان می دارد: مکتب؛ یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن؛ خطوط اصلی و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها، دردها و درمانها و مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد. (مطهری، 1359)
به عبارت دیگر "مکتب" مجموعه ای است که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. مکتب یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد و مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان است.
تعریف "جهان بینی" عبارتست از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان. به عبارت دیگر دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و بر اساس آن به تعبیر و تفسیر جهان هستی می پردازد، جهان بینی نامیده میشود. شهید مطهری معتقد است : نوع تفکر و برداشتی که یک مکتب و دین نسبت به جهان و هستی عرضه داشته و در واقع تکیه گاه فکری همان مکتب محسوب میگردد، جهان بینی نامیده میشود. (مطهری، 1377)
بر این اساس برای مطالعه یک مکتب ابتدا باید جهان بینی حاکم بر آن شناسایی و بررسی شود. از آنجاییکه جهان بینی حاکم بر مکتب اقتصاد کلاسیک، دئیسم (خداپرستی طبیعی) و جهان بینی حاکم بر مکتب اقتصاد اسلامی، دین مبین اسلام است، در این قسمت ویژگیهای مکتب دئیسم و تفاوت آن با اسلام ذکر می گردد.
«دئیسم»[1] مکتبی است که در قرن 17 میلادی پدید آمد و در قرن 18 رو به افول نهاد. این مکتب که رویکردی عقلگرایانه داشت، دین را از جهات جدیدى مورد بررسی قرار می دهد. (کریمى، 1382، ص 66)
اصول مکتب دئیسم عبارتند از:
1- «خدا» به عنوان علت اولی، جهان را خلقکرده است.
2- خداوند، قوانین غیرمتغیری را خلق کرده است که ادارة جهان توسط آن صورت میگیرد.
3- خداوند به هیچ وجه در خلقت خود، نافذ مطلق نمیباشد. بلکه همچون "ساعت سازی که مافوق ساعتی که آن را ساخته و به حرکت در آورده قرار دارد"، خداوند نیز مافوق خلقت خود و کاملاً جدا و بیگانه از آن میباشد.
4- وحی باید مطابق با عقل بوده و کاملاً عقلانی باشد. (البته چنین برداشتی در عمل منجر به انکار وحی و یا تفسیرهای صرفاً عقلانی از گزارههای کتاب مقدس گردید.)
5- وظیفه اصلی و اساسی زندگی انسان در این جهان، تطبیق رفتاری خود با قوانین طبیعی که توسط خداوند خلق شده است، میباشد.
میتوان تأثیرپذیری «اصول نظام اقتصاد سرمایهداری» از فلسفة دئیسم را با یک واسطه یعنی تأثیرپذیری این اصول از نظریة «نظام طبیعی» جست و جو نمود.
قوانین طبیعی، مرکز ثقل تأثیر فسلفة «دئیسم» بر افکار فیزیوکراتها و کلاسیکها میباشد. براساس این فلسفه، خدا منشأ جهان هستی است. او عالم طبیعت را براساس قانونمندیهایی به وجود آورده است که به صورت خودکار عمل کرده و به حیات آن ادامه میدهد. به همین خاطر، پس از خلقت نیازی به دخالت خداوند در امور عالم نمیباشد. به نظر کلاسیکها چنین قوانینی در سطح پدیدههای اجتماعی نیز وجود دارند و آنها در «نظام طبیعی» به دنبال قوانینی هستند که بر رفتار اقتصادی افراد جامعه حاکم است. بنابراین نظام طبیعی (و انگیزه های مادی قرارداده شده در درون انسان مانند منفعت طلبی) در نظر آنان خواست خدا میباشد و برای سعادت انسانها مقدر شده است.
به اعتقاد کلاسیکها، همانطور که قوانین طبیعی، نظام طبیعی را از مداخلة خارج بینیاز میسازد، قوانین اجتماعی نیز باید طوری تنظیم شود که مداخلة دولت را در امور اقتصادی نفی کند. بنابراین «ندای طبیعت»، آدمیان را به آن چه سودمندتر است هدایت مینماید و در جستوجوی خیر و صلاح، ضرورتی به الزام و اجبار ندارد.
الگوی «نظام طبیعی» که در صدد تبیین خودکار بودن پدیدههای اجتماع بشری و بینیازی آنها از خارج برای ایجاد تعادل بوده و خودکار بودن آن را ترسیم مینماید، مقدمة بسیار مناسبی برای طرح یکی دیگر از اصول نظام اقتصاد سرمایهداری یعنی «تعادل اقتصادی خودکار» میباشد.
تصویری که آدام اسمیت با نظریة تقسیم کار و تمثیل «دست نامرئی» از خودکار بودن این نظام ارائه کرد، موفقترین تلاش در این زمینه میباشد. بنابراین اصل تعادل اقتصادی خودکار مبتنی بر یکی از ویژگیهای «نظام طبیعی» یعنی «خودآیی» آن است. عبارت زیر بیان روشنی از «خودآیی» و «خودکار» بودن این نظام و تعادل حاصل از آن دارد:
«جهان به خودی خود پیش میرود و در تشکیل و تنظیمش نیازی به مداخلة هیچ ارادة جمعی پیشبینی کننده و هیچ نوع هم داستانی قبلی خردمندانة افراد بشر نیست.»
نتیجه اینکه اصول نظام اقتصاد سرمایهداری از تأثیر عمیق «فلسفة دئیسم» بر مکاتب فیزیوکراتیسم و کلاسیک، که در تمثیل «دست نامرئی» نمود کامل پیدا میکند، بهره مند بوده است. (هادوینیا، 1378، ص 185)
بر اساس تفکر دئیسم، خداوند همچون معمار بازنشسته ای پس از خلقت جهان و قراردادن امکانات، روابط و قوانین مورد نیاز زندگی بشر در نظام هستی، رابطه خود را از زندگی بشر قطع کرده و این انسان است که باید با شناسایی و استفاده از امکانات و روابط طبیعی و اجتماعی خلق شده توسط خداوند، زندگی توأم با رفاه، سعادت و خوشبختی را برای خود فراهم کند. بر این مبنا، ویژگیها و انگیزه های درونی انسان مانند انگیزه قدرت طلبی، منفعت طلبی و .. همانند روابط فیزیکی و شیمیایی که در جهت رفاه انسان خلق شده اند، مفید و لازم الاطاعه می باشند.
آدام اسمیت بنیانگذار مکتب اقتصاد کلاسیک در کتاب "ثروت ملل" خود، «اصل لذتجویی» را که مبتنی بر اصالت فرد میباشد و ریشه در افکار فیزیوکراتها دارد، شایسته شمرده و معتقد است:
«هر کس لزوماً کوشش میکند تا آنجا که ممکن است درآمد خود را به حداکثر برساند. در این عمل او و دیگران عمداً قصدی برای ازدیاد منافع اجتماع ندارند و در عین حال نمیدانند که فعالیت آنها تا چه حد به نفع جامعه است. شخص مذکور و سایر افراد جامعه به وسیلة یک دست نامرئی هدایت شدهاند و تأمین اجتماع هدف اصلی آنها نمیباشد.»
البته اسمیت در تبیین «نظام طبیعی» فیزیوکراتها به تمثیل «دست نامرئی» بسنده نکرد و به معرفی اجزاء آن پرداخته است. از جمله تلاشی را که میتوان در اینباره به اسمیت نسبت داد، نظریة او درتقسیم کار میباشد.
به نظر وی تقسیم کار، نظام و سامانی است که به وسیلة آن بدون زحمت و به طور طبیعی همکاری افراد برای تولید محصولات مورد احتیاج عموم، صورت میگیرد. یک حیوان معمولاً به طور مستقیم در پی رفع حاجتهای فردی خود میباشد. ولی انسان به جای آن که در صدد تهیة تمام مایحتاج خود باشد، همة وقت خویش را در ساختن یک محصول معین صرف میکند و بعداً آن را با اشیاء دیگری که مورد حاجت او است، معاوضه مینماید. از همین عمل ساده که ناشی از نفعطلبی فردی است، افزایش حیرتانگیزی در ثروت حاصل میشود. بنابراین تقسیم کار که به وسیلة همکاری عموم برای رفع حوائج هر فرد شکل میگیرد، سرچشمة حقیقی ترقی و رفاه و نشانة تشخص و امتیاز طبیعت آدمی است. (هادوینیا،1378، ص 183)
همانطور که مشاهده می شود تأیید و به رسمیت شناختن انگیزه منفعت طلبی به عنوان شاخص اصلی نظام سرمایه داری، ریشه در قبول عقاید دئیسم و ضرورت تبعیت از انگیزه های قرار داده شده توسط خداوند در وجود انسان دارد.
این در حالی است که در اسلام، خداوند مدیر و مدبر دائمی نظام هستی معرفی شده و در قرآن کریم می فرماید: «او امر عالم را- به نظام احسن و اکمل- از آسمان تا زمین تدبیر میکند.» در آیه دیگر نیز می فرماید : «و یهود گفتند: دست خدا بسته است- و دیگر نمیتواند تغییری در خلقت بدهد، بنابراین به واسطة این گفتار- دست آنها بسته شد و به لعن خدا گرفتار گردیدند. همانا دو دست خدا گشاده است و...».
مراد از «دست خدا» چنان که روایات به آن اشاره دارند، قدرت و تصرف خداوند میباشد. در کیفیت شأن نزول آیة مزبور نظریههای متفاوتی مطرح است. اما در هر صورت میتوان گفت که یهود در صدد تبیین این نظریه بوده که خداوند پس از خلقت، قدرت تصرف نداشته و دیگر قادر به مداخله نمیباشد. تفسیر نمونه با تمسک به روایات در این رابطه میگوید:
«آنان معتقد بودند که در آغاز خلقت، خداوند همه چیز را معین کرده و آنچه باید انجام بگیرد، انجام گرفته است و حتی خود او هم عملاً نمیتواند تغییری در آن ایجاد کند.»
صاحب تفسیرالمیزان، انصاف خداوند به چنین نسبتهای ناروایی را از جانب یهود با توجه به پیشینهای که آنها در نسبت دادن بعضی صفات نقص به پروردگار داشتهاند، بعید نمیداند. اگرچه این نسبتها با اصول عقاید ادیان توحیدی سازگاری ندارد ولی امیال دنیوی و سیاسی میتواند انگیزة بسیار قوی جهت چنین انتسابهایی باشد. (هادوینیا، 1378، ص 186)
شهید مطهری دربارة این تفکر و عمق تأثیر آن بر اندیشة متکلمین اسلامی چنین بیان میکند: «خلقت، امر آنی نیست. بلکه جهان طبیعی دائماً در حال خلق شدن است و دائماً در حال حدوث است. قطع رابطة طبیعت از خدا تفکری یهودی است که هر وقت میخواهد از خلقت عالم بحث کند، دنبال (آن) اول میرود و وقتی هم که خلق شد دیگر ارتباطی با خالقش ندارد. این فکر یهودی تدریجاً شیوع پیدا کرد و همه جا را گرفته و متأسفانه غالباً متکلمین اسلامی هم تحت تأثیر همین فکر یهودی قرار گرفتند.»
از طرف دیگر در نگرش اسلامی، انسان هرگز مجبور به پیروی از غرائز نیست. انسان میتواند عقل خود را بر تمایلات حیوانیاش حاکم کرده، بدین ترتیب راه کمال را بپیماید و میتواند شهوات را حاکم وجود خود ساخته و عقل را به اسارت هوس در آورد و سقوط نماید. خداوند در آیه 40 سوره نازعات می فرماید: "و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و از هوای نفس جلوگیری کرد، بهشت جایگاه او خواهد بود." به عبارت دیگر خداوند با تأیید وجود ویژگیهایی چون "حرص" (انسان، حریص خلق شده است- معارج، آیه 25) و "بخل" (انسان طبعاً بسیار ممسک و بخیل است- اسراء، آیه 100 و بخل در همه نفسها حاضر شده است- نساء، آیه 128) و "مال دوستی" (مال را به قدر افراط دوست می دارید- فجر، آیه 20) همواره از انسان می خواهد تا با غلبه بر این ویژگیها و غرائز، خود را به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی نزدیک سازد. آیه 10 سوره زمر می فرماید: "برای نیکوکارن در دنیا پاداش نیک خواهد بود". آیه 1 سوره عصر نیز می فرماید: "به جز اهل ایمان و کسانی که عمل صالح انجام می دهند و یکدیگر را به حق و صبر توصیه می کنند، بقیه انسانها زیانکار و خسران دیده هستند." آیه 9 سوره شمس نیز می فرماید: "هرکس جان خود را از گناه - پیروی از هواهای نفسانی- پاک سازد، رستگار خواهد شد."
در این نگرش، نه تنها انسان ناگزیر به پیروی از تمایلات حیوانی نیست؛ بلکه برای دستیابی به کمال، باید عقل را بر غرائزش حاکم نماید.
نتیجه آنکه در دیدگاه اسلامی، خداوند افزون بر آنکه آفریدگار مخلوقات است، پروردگار آنها نیز هست. تدبیر الهی دربرگیرندة هدایت تکوینی مخلوقات و هدایت تشریعی آنان از طریق فرستادن پیامبران است به این ترتیب، برخلاف مکتب دئیسم و اومانیسم که به انسان، اصالت و ارزش مستقل داده بودند، اندیشة اسلامی براساس اصالت و محوریت خداوند و ارزش الهی شکل میگیرد. در این تفکر، انسان؛ بریدة از خدا و واگذار شده به نفس امارة خویش نیست؛ بلکه بنده و جانشین خدا در زمین است و همواره در حال آزمون پیروی یا عدم پیروی از هواهای نفسانی است.
2- فروضدرنظرگرفتهشدهتوسطمکتب (ترتیبات نهادی)
ترتیبات نهادی؛ تجربه، قرارداد و یا عادت و سنتی است که در چارچوب زندگی و یا فرهنگ یک گروه سازمان یافته تثبیت گردیده باشد. منظور از نهادهای اقتصادی در واقع طرق پاسخگویی به پدیدههای خاص اقتصادی و اجتماعی در موقعیتهای معینی است. برخی از نهادهای اقتصادی براساس سنتها استوارند و باقی آنها از طریق مجامع قانونی و بشکل رسمی تدوین میشوند.
در اقتصاد سرمایهداری؛ مالکیت خصوصی، انگیزه سودطلبی، نظام قیمتها، آزادی، رقابت، فردگرایی، حاکمیت مصرف کننده و دولت محدود، نهادهای اصلی محسوب میشوند که به شرح ذیل توضیح داده می شوند. (دادگر، 1378، ص 152)
الف- مالکیت خصوصی
یکی از نهادهای اساسی نظام اقتصادی سرمایهداری، مالکیت خصوصی مربوط به عوامل و نهادههای تولید است که در قالب آن افراد بدون هیچگونه محدودیتی حق دارند مالک داراییها و ثروتها و ابزار و عوامل باشند، آنها را مورد استفاده و کنترل قرار دهند، در معرض خرید و فروش قرار دهند، بشکل هدیه بکار برند و یا به ارث بگذارند.
اما از دیدگاه اسلامی مالکیت انسان بر آنچه دارد، صرفاً عطیهای الهی است و باید در راه او و به گونهای که فرمان میدهد صرف شود. با استناد به این نظریه، اسلام ضمن به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی فرد، به حقوق جامعه و سایر انسانها نیز توجه و برای حفظ آن، احکامی مانند حرمت اسراف و تبذیر، حرمت احتکار، حرمت کنز و وجوب انفاق را وضع میکند. در این راستا آیات ذیل قابل تأمل می باشند: "منحصراً برای خداست ملک آسمانها و زمین- فتح، آیه 14" و "او کسی است که تمام آنچه که در زمین است برای شما آفرید- بقره، آیه 29" و "...کسانی که از آنچه روزیشان کردیم در نهان و آشکار به فقرا انفاق کنند.. سرانجام منزلگاه خوبی خواهند داشت- رعد، آیه 22"
ب- انگیزة سود
نهاد مهم دیگر، انگیزه سودطلبی میباشد. در اقتصاد سرمایهداری، انگیزه سود چراغ علامت دهندهای محسوب میشود که مدیران را وادار میکند به تولید کالاها و خدماتی مبادرت کنند که با سود همراه باشد. توجیه حامیان سرمایهداری در این مورد این است که در نظام کسب و کار خصوصی، سود جهت بقای بنگاهها ضروری است. زیرا سود، پرداخت مربوط به صاحبان سرمایه است. اگر تولیدکننده سودی بدست نیاورد، دیر یا زود ورشکست خواهد شد، ابزار تولید را از دست می دهد و دیگر نمیتواند تولیدکنندة مستقلی باشد. به عبارت دیگر در نظام سرمایهداری، سودآوری نوعی آزمون و علامت دهندگی برای اصل تولید یک کالا، نوع تولید و مقدار آن محسوب میگردد.
این در حالیست که در اقتصاد اسلامی، سود بعنوان هدف اصلی فعالیت نبوده و ضمن مشروع دانستن فعالیت اقتصادی و امرار معاش و توصیه به آنها در قرآن: "روز را روشن ساختیم تا شما در روز، روزی حلال را از فضل پروردگارتان طلب کنید- اسرا، آیه 12" و "هرکس از مرد و زن را بهره ای است از آنچه کسب می کند و هرچه می خواهید از فضل خدا بخواهید که خداوند بر همه چیز آگاه است- نساء، آیه 32" و "انسان بجز کار و تلاش، سرمایه ای ندارد- نجم، آیه 39"، توجه صرف به مادیات و لذتهای دنیوی نکوهش شده است: "مال و فرزندان، زیور زندگی این دنیا هستند و کارهای شایسته نزد پروردگار ماندنی و دارای پاداشی بهتر و آینده آن بیشتر است- کهف، آیه 46"
در اسلام، هدف اصلی کسب رضای خدا است و تولید کننده تشویق می شود در مواردی و تا جاییکه امکان داشته باشد از سود خود به نفع کسب رضای خدا صرفنظر نماید. به عبارت دیگر با کسب درآمد به حد کفاف و تأمین معاش، تولیدکننده مسلمان انگیزه ای برای افزایش سودآوری نداشته و از منافع مادی خود جهت کسب منافع معنوی و پاداش اخروی می کاهد.
ج- مکانیزم قیمت
تصور میشود که افراد و بنگاهها در نظام سرمایهداری اکثریت تصمیمات اقتصادی را برمبنای قیمتها اتخاذ مینمایند. نقش قیمتها تأمین یک مکانیسم هماهنگی برای میلیونها واحد تولیدی و توزیعی غیرمتمرکز میباشد. قیمت، نوع و کیفیت کالای تولیدی و چگونگی توزیع آنها را نیز تعیین میکند و تغییرات قیمت به تعدیل کالاها و خدمات موجود در بازار منجر می شود. از طریق مکانیسم قیمت است که منابع کمیاب جهت مصارف مختلف تخصیص داده میشود. سود که بستگی به قیمت فروش و هزینه تولید دارد به تولیدکننده میگوید که چه نوع مردمانی خریدار کالای مورد نظر خواهند بود و عرضه و تقاضا تعیین کنندة قیمتی خواهند بود که خرید و فروش کالا بر مبنای آن انجام خواهد گرفت.
به نظر می رسد در اقتصاد اسلامی، "قیمت" مهمترین عامل تعیین کننده عرضه و تقاضای افراد نبوده و انسان مسلمان میزان عرضه و تقاضای خود را بر مبنای عوامل مهمتری همچون "نیاز واقعی" شکل دهد. به عبارت دیگر انسان مسلمان بر خلاف قانون تقاضا که کاهش قیمت را موجب افزایش تقاضا (در راستای حداکثرسازی مطلوبیت) می داند، بدلیل حرمت اسراف در اسلام، میزان تقاضای خود را صرفاً بر مبنای نیاز خود شکل می دهد و حتی در صورت رایگان شدن کالا نیز تقاضایی بیش از نیاز واقعی خود نخواهد داشت: (بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد- اعراف، آیه 31)
همچنین است رفتار تولید کننده که بر اساس افزایش یا کاهش قیمت (که ممکن است بدلایل مختلف رخ دهد)، میزان عرضه خود را تغییر نخواهد داد و به اندازه رفع حاجت همنوعان و جلوگیری از اسراف در منابع، تولید خواهد کرد.
د- آزادی در انتخاب (تولید و مصرف)
نهاد اساسی دیگر در نظام اقتصاد سرمایهداری، آزادی در فعالیتهای اقتصادی و انتخاب کالا برای تولید یا مصرف است. بر این اساس هیچ قیدی نمی تواند آزادی انسانها را محدود کند.
این در حالیست که در نظام اسلامی، "آزادی" مقید به رعایت حدود الهی و محرمات دینی است. بطوریکه مصرف، بجز در موارد تحریم شده (مانند گوشت خوک و مردار، شراب، مال غصبی و ..) در حد اعتدال آن حلال و مجاز است. به عبارت دیگر قانونگذار اسلام برای استفاده از آزادی در انتخاب، محدودیتهایی را گذاشته است. تحریم کنز و وجوب انفاق، حرمت اسراف و تبذیر، حرمت اتلاف، حرمت اتراف و حرمت ربا از جملة مهمترین این محدودیتها است: "ای اهل ایمان از روزیهای پاکیزه که به شما دادیم بخورید و شکر خدا را بگزارید اگر او را می پرستید- بقره، آیه 172" و "بخورید از طیباتی که روزی شما کردیم و در آن طغیان مکنید که مشمول غضب من شوید و هرکس مشمول غضب من شود سقوطش حتمی است- طه، آیه 81" و "بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد- اعراف، آیه 31" و "حقوق خویشاوندان و ارحام را بده و نیز مساکین و در راه ماندگان را به حق خود برسان و اسراف و تبذیر مکن که مبذرین برادران شیطانند- اسراء، آیه 26"
در تولید نیز درآمدزایی از طرق نامشروع ممنوع شده است: "مال یکدیگر را به ناحق نخورید و کار را به محاکمه قاضیان میفکنید که بوسیله رشوه و زور بخشی از اموال مردم را تصاحب کنید با اینکه شما بطلان دعوی خود را می دانید-بقره، آیه 188" و "ای اهل ایمان مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر اینکه تجارتی از روی رضایت باشد- نساء، آیه 29"
بطور کلی آزادی در اسلام مقید به تقوا و ترس از خدا است و در غیر اینصورت انسان از حیطه بندگی خارج خواهد شد: "کسی که از مقام پروردگارش ترسید و از هوای نفس جلوگیری کرد، بهشت جایگاه او خواهد بود- نازعات، آیه 40"
ه- محدودیت منابع
یکی از فروض اقتصاد کلاسیک، محدودیت منابع است. بطوریکه علم اقتصاد را علم "تخصیص بهینه منابع محدود به نیازهای نامحدود" تعریف کرده اند.
این در حالیست که خداوند در آیات متعدد بر بی انتها بودن نعمتها و به اندازه بودن منابع مورد نیاز بشر تأکید کرده و می فرماید: "اگر بخواهید نعمتهای خدا را شماره کنید، نخواهید توانست- نحل، آیه 18" و "هیچ چیز نیست مگر آنکه نزد ما مخازن آن موجود است و ما جز به اندازه مشخص فرو نمی فرستیم- حجر، آیه 21" و "ما همه چیز را به اندازه خلق کردیم- قمر، آیه 49" و "..خدا روزی خلق را به اندازه ای که بخواهد نازل می کند و خدا بر احوال بندگانش آگاه و بینا است- شورا، آیه 27"
به عبارت دیگر خداوند روزی انسانها و منابع اقتصادی جامعه را نامحدود دانسته و شرط نزول نعمت بر انسانها را رفتار خود آنها می داند: "چنانچه مردم شهرها و آبادیها ایمان می آوردند و پرهیزگار می شدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بروی آنها می گشودیم- اعراف، آیه 96" و "هرکس پرهیزگار باشد گرفتار نخواهد شد و از جاییکه گمان نمی برد به او روزی رسانده خواهد شد و هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد- طلاق، آیه 3"
و- رقابت
نهاد مشهور اقتصادی دیگر در نظام سرمایهداری، رقابت اقتصادی است. این نهاد در واقع قسمت غیرقابل تفکیکی از نظام بازار آزاد است. در زندگی اقتصادی، انسانهایی که متکی به خود هستند برای کسب منافع و پاداشهای اقتصادی بیشتر (سود و درآمدهای بالا، مشاغل برتر، پیشرفت اقتصادی، دسترسی به کالاها و خدمات مطلوب و تضمین خود در سنین بالا) بایستی به رقابت برخیزند. با توجه به نهاد مالکیت خصوصی و آزادی کسب و کار اقتصادی و با قبول کمیابی منابع و تکیه بر ابزار بازار جهت تخصیص آن منابع، تلاش افراد برای پیش بردن منافع اقتصادی شخص به راه حل "رقابتی" خواهد رسید. در مقولة رقابت یک نوع عنصر از «داروینیسم اجتماعی» وجود دارد. به این صورت که زندگی یک صحنه مبارزه رقابت برانگیز است، بطوری که تنها سازگارترین افراد و گروهها میتوانند (براساس منابع در دسترس) به هدف مورد نظر برسند.
رقابت در هر صورت یکی از واژههای زیبای دنیای سرمایهداری است. معمولاً گفته میشود نظام رقابتی دارای منافع خاصی میباشد. از جمله اینکه زمینه ای را فراهم میکند که مکانیسم قیمتها، تقاضای واقعی و همچنین هزینة واقعی را منعکس نماید و در نتیجه استفاده از منابع، از بالاترین کارآیی برخوردار باشد. دیگر اینکه رقابت باعث میشود خلاقیت در تولید مورد تشویق واقع شود و در بلندمدت هزینهها کاهش پیدا کند و سرانجام ادعا میشود که بازار رقابت به نوعی توزیع درآمد عادلانهتر (نسبت به سایر نظامهای اقتصادی) منجر میشود.
این محاسن که در نظام سرمایه داری از رقابت در بازارهای آزاد و با هدف حداکثرسازی منافع شخصی بدست می آید، در مکتب اقتصاد اسلامی از طرق دیگری حاصل می گردد.
در مکتب اقتصاد اسلامی؛ در ضمن اینکه رقابت سالم منع نشده و انسانها به تلاش برای کسب روزی حلال تشویق می شوند: "انسان بجز کار و تلاش سرمایه ای ندارد- نجم، آیه 39"، "روز را روشن ساختیم تا شما در روز، روزی حلال را از فضل پروردگارتان طلب کنید- اسرا، آیه 12" و "هرکس از مرد و زن را بهره ای است از آنچه کسب می کند و هرچه می خواهید از فضل خدا بخواهید که خداوند بر همه چیز آگاه است- نساء، آیه 32"، انسانی که در این مکتب هدفش حداکثرسازی رضای خدا و بالابردن درجات اخروی خود است، همواره بدنبال: بالابردن سطح تولید و فعالیت برای ارتقاء رفاه خود و همنوعان، بالابردن سطح کیفیت محصولات و توجه به خواست مردم در امر تولید، فروش با قیمت منصفانه، ارتقاء کارایی و جلوگیری از اسراف، دستگیری از همنوعان (انفاق، زکات، خمس، صدقه و ...) و کمک داوطلبانه به توزیع عادلانه درآمد است و می داند با انجام موارد فوق ضمن بهره مندی از برکات دنیوی در زندگی: "چنانچه مردم شهرها و آبادیها ایمان می آوردند و پرهیزگار می شدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بروی آنها می گشودیم- اعراف، آیه 96" و "هرکس پرهیزگار باشد گرفتار نخواهد شد و از جاییکه گمان نمی برد به او روزی رسانده خواهد شد و هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد- طلاق، آیه 3"، از جایگاه خوبی در دنیای ابدی برخوردار خواهد بود: "خداوند به مؤمنان پاداشهای بهشتی (باغها و قصرها و ..) وعده داده و از همه بالاتر رضای خداوند است که آن خود رستگاری عظیم است- توبه، آیه 72".
لذا شرط تحقق سعادت و ارتقاء سطح رفاه در زندگی، لزوماً پایبندی به دیدگاه های اقتصاد کلاسیک و بازار رقابتی نمی باشد و انسان می تواند با تلاش خود در یک فضای آزاد و رقابتی سالم و برادرانه، به آموزه های وحیانی اسلام عمل نموده و ضمن کسب روزی حلال، سعادت دنیوی و اخروی خود را تأمین و تضمین نماید و از همه مهمتر رضای خداوند (که خود رستگاری عظیم است) را بدست آورد.
ز-فردگرائی
نهاد رایج دیگر در اقتصاد سرمایهداری، دیدگاه «فردگرایانه» است. این موضوع از یکسو به داروینیسم اجتماعی مرتبط است و جهان آنچنان رقابتی و مبارزهآمیز فرض میشود که در فرآیند آن تنها عناصر و موجودات اصلح باقی خواهند ماند. ادعا میشود که اندیشه فردگرایانه به دیدگاه تساوی فرصتها نیز مربوط است، زیرا هر فرد حق دارد بر مبنای استحقاق خود پیش برود و یا شکست بخورد. (دادگر، 1378، ص 154)
سرمایهداری فردگرایانه برمبنای نظریات پرفسور «ثُرو» همراه با افکار و آثار جان لاک و آدام اسمیت مطرح شده و درخشیده است. براساس دیدگاه جان لاک، این افراد هستند که حق حکومت بر خود را دارند. افراد دارای یک سری حقوق غیرقابل انتقال هستند که از جمله آنها حق مالکیت خصوصی است. همچنین طبق اندیشة آدام اسمیت، در صورتی که افراد به حال خود رها شوند تا امور را برمبنای نفع شخصیشان پیش ببرند، رفاه کل جامعه گسترش خواهد یافت. این امر در نتیجه انگیزههای عاطفی (و دلسوزانه) نبوده بلکه ناشی از منطق خشک [و بی عاطفة] بازار آزاد یعنی [در قالب] «دست نامریی» حاصل میشود. (دادگر، 1378، ص 149)
این تلقی از سعادت فرد و جامعة انسانی، ناشی از انسانشناسی خاصی است که از آن اصطلاحاً به «فردگرائی» تعبیر میشود. فردگرائی، مبنای انسان شناسانة نظام اقتصاد سرمایهداری است و نه تنها منطقی را برای توجیه اهداف این نظام فراهم میآورد، بلکه مبانی نظام مزبور مانند عدم دخالت دولت، مالکیت خصوصی، حاکمیت مصرفکننده و رقابت نیز براساس «فردگرائی» استوار است.
از طرف دیگر، براساس جهانبینی اسلام میتوان گفت انسان بگونهای که در آیات و روایات معرفی شده، درست در نقطة مقابل انسانی است که فردگرایان ترسیم میکنند. انسان در جهانبینی اسلامی با نوع دوستی و ایثار و احسان به همنوعان به درجات رفیع نزد پروردگار خود خواهد رسید و سعادت دو دنیا را برای خود به ارمغان خواهد آورد. لذا تفکر "فردگرایانه" مانع رسیدن انسان به فلاح و رستگاری است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: "تا توانی به خلق نیکی کن، چنانکه خدا به تو نیکی کرده است- قصص، آیه 77"، "در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را با دست خویش هلاک نسازید و نیکوکاری کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد- بقره، آیه 195"، "کیست که به خدا وام دهد (قرض الحسنه)، وامی نیکو تا خدا برایش آن را چندین برابر سازد- بقره، آیه 245"، "بدرستی که مردان و زنان صدقه دهنده و آنها که به خدا وامی نیکو دهند خداوند پاداش مضاعف به آنها دهد و آنان را اجری بزرگ است- حدید، آیه 18"، "هر آنچه را انفاق کنید خداوند برای شما پس انداز می کند و او بهترین روزی دهندگان است- سباء، آیه 39"، "هر آنچه را انفاق کنید در راه خدا به شما بطور کامل باز می گردد و به شما ستم نخواهد شد- انفال، آیه 60" و "هر آنچه از چیزهای خوب انفاق کنید به سود خود انفاق کرده اید- بقره، آیه 272".
مشاهده می شود که خالق انسان در آیات متعدد به او وعده می دهد که در صورت نوع دوستی و کمک به انسانهای دیگر (مانند انفاق، قرض الحسنه، نیکی، زکات و ...)، سعادت دنیوی و اخروی او تضمین خواهد بود و کدام سخن محکم تر و مطمئن تر از قول پروردگار انسان است؟
3- تعریف سعادت انسان از دیدگاه مکتب
همة اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک مانند آدام اسمیت، ژان باتیست سر (1832- 1776)، باستیا (1850- 1801)، ریکاردو (1823- 1772)، اجویت (1926- 1845) و پیگر (1959 - 1877) تلقی واحدی از سعادت و خیر همگانی داشتند و در فکر اثبات این مسئله بودند که بازار رقابت آزاد، قادر است سعادت عمومی یعنی بیشترین فائده و نفع مادی را برای بیشترین افراد به ارمغان آورد. (میرمعزی، 1378، ص 67)
در اقتصاد سرمایهداری، ارزش ذاتی و هدف نهایی رفتار افراد، لذت و خوشی است. در جهت این هدف، هدف میانی که برای رفتار مصرفکننده در نظر گرفته میشود، حداکثرسازی مطلوبیت است. مطلوبیت، معادل واژه «Utility» و بهمعنای فایده و رضایت خاطری است که انسان از مصرف کالا یا خدمت بهدست میآورد. این مفهوم، بیش از همه مدیون دیدگاههای بنتام است. گرچه پیش از او، هاچسن (1725)، بکاریا (1776) و پرایستلی (1768) آن را بهکار برده بودند. از دیدگاه بنتام، هدف تمام اعمال انسان، لذت و رنج است. وی میگوید: "ما فقط یک وظیفه داریم و آن جستوجوی بالاترین لذت ممکن است و مسأله رفتار انسان، فقط تعیین این است که چه
نظرات
ارسال نظر