پيرامون شب قدر و سِرّ تبرّع(در اوج بودن) و برجستگي آن و راز تعدّد و کثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نکته خفا و ابهام، و معناي قَدر و ارزش آن و تأثير ادراک شب قدر، و نيز برخي ديگر از شئون آن به طور اجمال نکاتي بازگو ميشود. يکم: گرچه هر موجود طبيعي در مخزن غيب الهي داراي وجود عقلي است که از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل مييابد: ?إنْ من شيء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم?[?] و شب قدر نيز از اين اصل کلي مستثني نيست، لذا ميتواند داراي ارزش نَفْسي باشد، ليکن اَرْج ظاهري آن به حُرْمت مُتَزمِّن(شي زمانمند) آن است که در اين زمان خاص نزول يافت و آن قرآن کريم است، همان طور که ارزش مکان به متمکّن(شي مکاندار) آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مکه را، تمکن و استقرار رسول اکرمصلي الله عليه و آله و سلم که در آن متمکّن بود اعلام داشته و چنين فرموده است: ?لا ُقسم بهذا البلد? وأنت حلٌّ بهذا البلد?[?] بنابراين، يکي از اسرار براعت و برجستگي ليله قدر نزول قرآنِذوالقدر در آن خواهد بود. معناي قدر و منزلت شب قدر که بيش از ارج هزار ماه است هرگز به معناي ارزش اعتباري در برخي از دانشهاي بايد و نبايد اعتباري، نخواهد بود، بلکه به معناي ارج وجودي و شدّت درجه هستي است که ارزش دانشهاي بود و نبود است نه بايد و نبايد. دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدير بر امور از طرف خداوند سبحان داراي حرمت ويژه است و تقديرامور نيز داراي مراتب گوناگون است و هر مرحلهاي از آن در زمان خاص ظهور ميکند لذا تمام آن زمانهاي مخصوص از برجستگي والا برخوردار ميشوند و به عنوان نمونه ميتوان، نيمهماه شعبان و نوزدهم و بيستويکم و بيستوسوم ماه مبارک رمضان و نيز برخي ديگر از شبهاي وتْر آن را ياد نمود که امور گيتي در اين مراحل، جريان تَنْسِيق(نظم و نسق يافتن) خود را بازمييابند. البته آن حرمت خاصي که براي شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهاي ماه مبارک رمضان خواهد بود. سوم: براي اينکه تمام روزها و شبهاي سال، فيض ظرفيّت چنين رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدير امور و نيز تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن برابر ماههاي قمري توزيع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهاي سال از جهت گردش جام تقدير و کأس تنزيل و مُناوَله آن بهرهمند گردند و فيض سيّال الهي راکد نگردد، و اگر برابر سال شمسي تنظيم ميشد، چنين اِداره کأسي و چنان مُناوَلهاي در کار نبود. چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اکبر، ليله قدر مختفي و روز قدر مخفي شد؛ زيرا ماءالحياة در هر کوي و برزني ارزان عرضه نميشود و تاريکي ظلمات از يک سو و جستجوي همرهيهمراهي چون خضر(عليهالسلام) از سوي ديگر و تحمل خطرهاي گوناگون از سوي سوم مقداري از بهاي چنين کالاي سترگ است که تا تأديه نشود دامن آن به کف نميآيد. پنجم: معناي قدر و منزلت شب قدر که بيش از ارج هزار ماه است هرگز به معناي ارزش اعتباري در برخي از دانشهاي بايد و نبايد اعتباري، نخواهد بود، بلکه به معناي ارج وجودي و شدّت درجه هستي است که ارزش دانشهاي بود و نبود است نه بايد و نبايد. البته چنان ارج وجودي که در حکمت نظري مطرح است پشتوانه تدوين قوانين ارزشي بايد و نبايد فقهي خواهد بود لذا امتثال دستورهاي ديني وسيله مناسبي براي تکامل وجودي روح است. ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالکِ واصل، شاهد معناي تقدير الهي از يک سو و شاهد معارف قرآن کريم از سوي ديگر باشد به همان اندازه شرافت وجودي ليله قدر را تحصيل ميکند، يعني همان طور که درجات بهشتِ جاودان به عدد آيات قرآن کريم است، مراحل ليله قدر و درجات وجودي آن نيز در گرو ادراک صحيح حقيقت تقدير امور الهي از يک سو و معرفت درست معالي و معاني قرآن کريم از سوي ديگر خواهد بود؛ حتي اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضي و کثرت همتايي باشد؛ زيرا تعدّد مراتب طولي آن محفوظ است. هفتم: محصول معرفت صحيح مُتَزمِّن و حاصل ادراک درست زمان سبب شدّت وجودي سالک عارف ميگردد که با آن، طي زمان و زمين ميسورش خواهد شد، نمونههاي فراواني در قرآن و سنّت معصومين(عليهم السلام) و در تاريخ پيروان راستين قرآن و عترت مشهود است که جريانِ صحابي حضرت سليمان در آوردن تخت ملکه سبأ از فاصله دور در کمتر از چشم گرداندن ?قال الّذي عنده علم منالکتاب أنا اتيک به قبل أن يرتدّ إليک طرفک?[?] از اين قبيل است. جناب شعراني(رضواناللهتعاليعليه)در پايان کتاب «اليواقيت والجواهر في بيان عقائد الأکابر» که تلخيص «فتوحات مکيه» ابنعربي است ميگويد: اين کتاب را با سپاس الهي در کمتر از يک ماه تأليف کردم و براي همه مباحث آن فتوحات را مطالعه ميکردم… و هر روز بيش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر ميگذراندم .[?] آشنايان به گستردگي آن کتاب عظيم فخيم ميدانند که مطالعه آن بدون طي زمان، عادتاً ميسور نيست. لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه ياد شد راجع به شدّت درجه وجودي شاگردان انبيا و امامان معصوم(عليهم السلام) بوده وگرنه مقام وجودي آن ذوات نوري به مراتب بيش از اينها است. شيخ اشراق و «اجمال در عين کشف تفصيلي» شيخ اشراق(قدّس سرّه) در پايان کتاب «حکمة الاشراق» ميگويد: خلاصه آنچه که من در اين کتاب نوشتهام، شبي از سوي خداي سبحان به من افاضه شد و من آن را آموختم و سپس در طي مدّتي مديد، در اين کتاب مبسوط نگاشتم .[?] کتاب حکمة الاشراق سهروردي به تعبير خودش و نيز به تعبير مرحوم صدرالمتألّهين، قرة العيون اصحاب معارف در مبدأ و معاد است. او ميگويد خلاصه اين مطالب را خداي متعالي، يک شبه به من آموخت. پس ميشود که يک شبه ره چندين ساله را پيمود و البتّه هيچ کس مانند رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم ره شش هزار و اندي آيه را يک شبه طي نکرد. آيات قرآن کريم، خلاصه جهان تکوين است و هيچ حقيقتي در عالم نيست که قرآن، حاوي آن نباشد و به آن نظر نداشته باشد، خواه بر اساس دلالت ظاهر و خواه بر مبناي دلالت باطن. نه تنها شيخ اشراق، بلکه عدّه ديگري از عرفا و حکماي الهي و اسلامي نيز به اين فيض رسيدهاند. آنها که شاگردان ويژه انبيا و اوليايند، گاهي نسيم نفحات الهي به مشام جانشان ميرسد، ليکن گرچه خوش ميدرخشد، ولي دولت مستعجل است ودوامي ندارد. اگر رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم يک شبه راه قرآن را پيمود و خزينه الهي را بازديد کرد، شاگردان آن حضرتصلي الله عليه و آله و سلم نيز با پيمودن راه آن انسان کامل و بزرگ ميتوانند بسياري از معارف قرآني و جهان بيني را يک شبه بفهمند و بيابند. اين راه به روي انسانهاي سالک بسته نيست، ليکن شرطش آن است که: بدادم عقل را ره توشه از مي ???? به شهر هستياش کردم روانه براي اينکه تمام روزها و شبهاي سال، فيض ظرفيّت چنين رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدير امور و نيز تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن برابر ماههاي قمري توزيع شده است اگر اين خودِ ظاهري به ميخانه رفت و لعل ناب بجوش آمد و انسان، از راه دل سفر کرد و در معرفت نفس کوشيد، ميتواند شب قدري داشته باشد و بخشي از انوار الهيّه را اجمالاً بيابد که تفصيلش کتابي باشد. همانطور که اصل حقيقت قرآن بدون حجاب، مشهودِ پيامبر اکرمصلي الله عليه و آله و سلم و نيز کسي که به منزله جان پاک آن حضرت است ميباشد و براي انسانهاي عادي در حجابهاي لفظ و مفهوم ذهني و وجود مثالي يا برتر از آن ظهور ميکند، روزي نيز که تأويل قرآن محقّق ميگردد وبهشت که درجات آن به عدد آيات قرآن است، به چهره اولياي الهي گشوده ميشود، حقيقت اهل بيت(عليهم السلام) که همان حقيقت قرآن است و هرگز از يکديگر جدا نميگردند، بدون حجاب، براي خودشان روشن است و در پرده حجابهاي گوناگون، براي ساير اهل بهشت که در معنا اهل قرآن بودهاند ظهور ميکند. شايد از همين جهت است که شعراني در «يواقيت» از محيالدين و شيخ ابنابي منصور نقل ميکند که اصل شجره طوبي در منزل امام علي بن ابي طالب(عليهالسلام) است چون درخت طوبي حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(عليهاالسلام) است و هيچ خانه و مکان و درجهاي از درجات بهشتهاي هشتگانه نيست مگر آنکه در آنجا، فرعي از شجره طوبي است. __________________ منبع: تفسير موضوعي(قرآن در قرآن) ، آيت الله جوادي آملي
|
نظرات
ارسال نظر