با هر چه پیمان تو می مانم
نوشته شده توسط:مدیریت سایت در شعر و ادب پارسی » شعر | ۰۲ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۹ | ۰ دیدگاهبا هر چه پیمان تو می مانم
شب بود . از هر سو جنونی سد راهم شد
تنها امید با تو بودن جان پناهم شد
شب بود و با من بود خورشیدی ،ولی ناگاه
در پیش پایم بر زمین افتاد و چاهم شد
با یک نگاه ساده-حتی–می توان فهمید
کان لحظه های بی تو اسباب تباهم شد
امروز می بینم تو را با خویش ، هر چند
دیروز چشم جاده حیران نگاهم شد
دیگر چه غم دارم؟همانی راکه می جستم
در پایتخت این جهانم ، پادشاهم شد
با هر چه (پیمان)تو میمانم که در این فصل
چیزی شبیه گفتن ( آری ) گواهم شد
خواهی اگر ، نام تو را فریاد می گویم
ور تو نخواهی ،تا همیشه لال خواهم شد
"همت علی اکرادی"
موضوعات
جدیدترین ها
لیست دانلود
-
دعای 8 صحیفه سجادیه
ترجمه ی صحیفه ی سجادیه با صدای فرزاد زیبایی -
غزلی از سعدی
غزلی از سعدی با شعر خوانی فرزاد زیبایی
آخرین مطالب
-
رونمایی از کتاب «پناهگاه بی پناه»
۲۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۲۵ -
یار روح الله به روح الله پیوست
۲۰ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۲ -
ه.الف.پندار
۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۸ -
اُستاد همت علی اکرادی (ه.ألف.پندار) ...
۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۱ -
عملیات مرصاد
۱۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۹
عذرخواهی
سلام
در حال بروزرسانی سایت هستیم لطفاً صبوری بفرمایید.
با تشکر
نظرات
ارسال نظر