دلواپس آفتاب فردا
نوشته شده توسط:مدیریت سایت در شعر و ادب پارسی » شعر | ۰۲ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۷ | ۰ دیدگاهدر هُرم عَطَش امید صحرا بود
همسایه و پا به پای دریا بود
چون حرف سپیده گفتنیهایش
با نیلبک سحر همآوا بود
هر چشم گواه رفتنش میداد
اما همه حرف عشق حاشا بود
با رفتن قلهدار، با هر سنگ
پژواک یک آسمان دریغا بود
بر شانه پیر آسمان دیدم
غم گریه هر ستاره پیدا بود
تنها نه فضای شعر من، انگار
آنشب همه زمانه تنها بود
شب بود و در آن سکوت، »پندار«م
دلواپس آفتاب فردا بودهمّتعلی اکرادی»پندار«
موضوعات
جدیدترین ها
لیست دانلود
-
دعای 8 صحیفه سجادیه
ترجمه ی صحیفه ی سجادیه با صدای فرزاد زیبایی -
غزلی از سعدی
غزلی از سعدی با شعر خوانی فرزاد زیبایی
آخرین مطالب
-
رونمایی از کتاب «پناهگاه بی پناه»
۲۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۲۵ -
یار روح الله به روح الله پیوست
۲۰ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۲ -
ه.الف.پندار
۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۸ -
اُستاد همت علی اکرادی (ه.ألف.پندار) ...
۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۱ -
عملیات مرصاد
۱۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۹
عذرخواهی
سلام
در حال بروزرسانی سایت هستیم لطفاً صبوری بفرمایید.
با تشکر
نظرات
ارسال نظر